من برای خدایی که فقط با ریش و تسبیح می شود شناختش ؛ متاسفم
برای خدایی که تنها نشان حضورش ، نشان داغ شده مهر به پیشانیست ، متاسفم
ان الله یی که فقط در مسجد است ، ان معبودی که فقط لای جانماز است ، برایش متاسفم .
الله یی که فقط حضورش را می تواند با بی حرمتی به حریم من و تو ، با ریا در کمک کردن ، با دروغ گفتن و تهمت زدن ، صیغه خواندن برای دختران بی گناهی که از سر نیاز مالی راضی به فروش خود می شوند و … نام همه اینها می شود :شرع، دین ، امر به معروف و نهی از منکر … واقعا متاسفم .
من برای تو خدایی که کهتر و خوار تر ازمخلوقت علی که شبها در خفا ، با پوشاندن چهره نان مستمند می داد و دست نوازش بر سر یتیم می کشید ، هستی ، برای تو خدا متاسفم
برای تویی که به بنده ات اجازه می دهی به خاطر حفظ قدرت و منافعش ، خانه ای را بی پدر و فرزندی را از محبت محروم کند ، متاسفم
و خدایی که خدای واحد ما را با حیله و نیرنگ از ما دور کرده اند بسیار متاسفم
و به خاطر هزاران دیگر برایت متاسفم
:
نوشته شده در چهارشنبه 88 اردیبهشت 2ساعت
5:32 عصر توسط زهرا| |
زهرا عاشقانه نوشتم تاعاشقانه بخوانند آنها که تنهادلیل بودنشان رازیست که از یک گل درسینه دارند آنان که لحظه هایشان گذشت به سادگی همان بارانی که بارید وخاطره های خوش روزهای با هم بودن را ازخاطرشان شست آنان که تمام داراییشان یک گل بودویک دل که آن را نیز بخشیدند اماهرگز نرسیدند...